این داستان از تخایول نویسند می باشد و واقیت نمی باشد (یک دختر به اسم نگین ویک پسر به اسم علی عاشق میشوند پدر دختر پولدار است پسر بخواتر پول می خواهد با دختر ازدواج کند و(نگین)فکر می کند عاشق او است(علی) یک زن دیگر هم دارد ان زن علی نمی داند علی میخواهد ازدوج کند وقتی می فهمد می رود خانه نگین و علی وقتی زن قبلی خود را می بیند فرار میکند و زن علی یکه کتک اسابی به خانواده نگین می زند و می رود پدر نگین خیلی نارحت است که همه دوستان و خانواد خود را دحوت کرده برای ازدوج دختر خودش او به دوستش پیش نهاد می دحد تا به جای علی جلوی دوستان وخانواده اش نقش داماد را بازی کند که نگین فرار کرده است تا ان پسر را بیکوشد پسر در مازندران است ا.... هر کس می خواهد ادامه این داستان را بنویسم یک نظر بفرستد تا من ادامه داستان را بنویسم محمد حسین زهی
این داستان از واقیت می باشد و واقیت نمی باشد (یک دختر به اسم نگین ویک پسر به اسم علی عاشق میشوند پدر دختر پولدار است پسر بخواتر پول می خواهد با دختر ازدواج کند و(نگین)فکر می کند عاشق او است(علی) یک زن دیگر هم دارد ان زن علی نمی داند علی میخواهد ازدوج کند وقتی می فهمد می رود خانه نگین و علی وقتی زن قبلی خود را می بیند فرار میکند و زن علی یکه کتک اسابی به خانواده نگین می زند و می رود پدر نگین خیلی نارحت است که همه دوستان و خانواد خود را دحوت کرده برای ازدوج دختر خودش او به دوستش پیش نهاد می دحد تا به جای علی جلوی دوستان وخانواده اش نقش داماد را بازی کند که نگین فرار کرده است تا ان پسر را بیکوشد پسر در مازندران است ا.... هر کس می خواهد ادامه این داستان را بنویسم یک نظر بفرستد تا من ادامه داستان را بنویسم محمد حسین زهی